تولد آقا جون و سمنو پزون

دختر خوشگل مامان

21 بهمن خاله الهام برا آقاجون تولد گرفته بود.البته تولد اصلیشون 27 بهمن بود اما چون ممکن بود نی نی عمو دنیا بیاد زودتر گرفتیم.خیییلیییی خوش گذشت.خصوصا که شما عاشق جشن تولدی و همش کنار آقاجون نشسته بودی

آقا جون هم خیلی خوشحال بود و برا عکس گرفتن کلی ژست می گرفت.

بعد جشن تولد رفتیم خونه  عمه ستاره(عمه بابا).عمه نذر سمنو داشت.وقتی رسیدیم سمنو رو رو دیگ گذاشته بودن.همه پای دیگ بودن و داشتن سمنو هم می زدن.من خیلی این مراسم سمنو پزون رو دوست دارم.خیلیییییییی خوش می گذره و باصفاست.یاد نذر سمنویی افتادم که باباجون برای شما نذر کرده بود.

هوا خیییلییی سرد بود.شما  ریحانه هم اصرار داشتید بیرون باشید.برا همین یه کوچولو سرما خوردید.کلی طول کشید تا شما رو راضی کنم و ببرمتون تو خونه.تو خونه هم مثل همیشه دوتایی مشغول بازی شدید.منم موهاتونو خرگوشی بستم که خیلی به هردوتون میومد.

بابا می خواست بمونه تا صبح سمنو هم بزنن.ما برگشتیم خونه تا زود بخوابیم و فرداش بریم راهپیمایی.با چند تا از دوستامون برا راهپپیمایی قرار گذاشتیم اما پیداشون نکردیم.خداروشکر ریحانه رو پیدا کردیم و شما دوتا تو راهپیمایی کلی سرتون گرم بود.هر کس هم شمارو می دید فکر می کرد دوقلو هستید.وسطای راهچپیمایی خسته شدید.شما رو بردیم ایستگاه نقاشی و کاردستی کلی نقاشی کشیدید.