زهرا زهرا ، تا این لحظه: 10 سال و 3 ماه و 27 روز سن داره
عشق من و همسرمعشق من و همسرم، تا این لحظه: 13 سال و 9 ماه و 9 روز سن داره

زهرا ، ترنم دلنشین زندگی ما

ماهگرد چهارم

فندوق کوچولوی مامان 12 اردیبهشت روز معلم و روز مادر جون، و 16 اردیبهشت هم تولد مادرجون بود.اصلا اردیبهشت ماه مادرجونه..... مامان گلم روزت و تولدت مبارکـــــــــــــــــــــ 10 اردیبهشت هم تولد دایی محمدمهدی بود.دایی جون تولد شمام مبارک به خاطر این مناسبت ها من ماهگردتو یک هفته زودتر و شب تولد امام محمد باقر(ع) که 11 اردیبهشت بود گرفتم و خونه مادر جون کلـــــی کیک درست کردیم و خوش گذروندیم...     چهار ماهگیت مبارک آرام جانم.... چناد تا عکس یادگاری مامان صبر کن پیرهنمو درست کنم بعد ازم عکس بگیر حالا خوب شد؟؟!!؟؟   فدای اون خنده خوشگلت بشم...   ...
14 ارديبهشت 1393

سفر دردسرساز

چند وقتی بود که شدیدا هوس مسافرت کرده بودم .یه روز با اصرار باباییی تصمیم گرفتیم بریم تهران که یکم خرید هم بکنیم و یه حال و هوایی هم عوض کنیم.پنجشنبه بعد خوردن ناهار راه افتادیم.تو راه واقعا همکاریت عالی بود و اکثرشو خوابیدی.اول قرار گذاشتیم بریم شوش تا خرید منو انجام بدیم . وقتی رسیدیم شوش خیلی شلوغ بود.خلاصه بابا گشت و ماشینو تو یکی از کوچه ها پارک کرد.وقتی داشتیم از ماشین پیاده می شدیم ساکتم برداشتم که اگه چیزی نیاز شد دوباره برنگردیم اما بابایی گفت بذار بمونه کاری که نداریم زود برمیگردیم.خلاصه رفتیم و یه دوری زدیم و وقتی برگشتیم دیدیم شیشه ماشین شکسته.اولش فکر کردیم سنگ خورده بهش اما یهویی دیدم ساکم نیست.متاسفانه ساکو برده بودن به همرا گ...
12 ارديبهشت 1393

زیباترین روز مـــــــــادر

                دختــــرک آرزوهای من ... امسال اولین سالی است که مــــادر شدن را با حس کردن دست و پاهای کوچــــک و نحیفت حس می کنم... وقتی سنگینی ســرت را بر روی شانه هایم حس می کنم و جرعه جرعه امید و آرامش می نوشم...چه سنگینی شیرینی... وقتی تنها در آغوش من آرام می شوی و کشتی پرتلاطم ناله های کودکانه ات در ساحل آغوش من لنگر می گیرد... وقتی ساعت ها چشم های پر فروغت را به من،به "مادرت" می دوزی و گویی سال هاست من را می شناسی... وقتی قلب کوچکت از شدت اضطراب با سرعت هر چه تمام تر می زند و کافی است تا تو را به قلبم بچسبانم و آرام آرام نوازشت کنم تا به خوا...
31 فروردين 1393
1