اولین تولد مادرانه
18 مرداد تولدم بود
هفتمین ماهگرد عروسک یکی یه دونه ما هم بود.هر دوی ما 4 شنبه،18 و سال مار به دنیا آمدیم.خیلی از این وجه اشتراک ها خوشحالم نازنینم...
از این که امسال روز تولدم مادر هستم خیلییییییییی خوشحالم و تو را محکم تو بغلم فشار دادم و دست و پاهای کوچولوت رو لمس کردم تا باور کنم که تو هستی...
گاهی اونقدر از وجودت سرمست می شم که یادم میره تو هفت ماهه که پیش منی و مال منی...
انگار سال هاست که حست می کنم...
خیلیییییییییییییییییی مادر بودن حس قشنگیه.خدایا به همه شیرینیشو بچشون...
شب تولدم مامان جون و زنعمو یه کیک خوشگل خریده بودن با هدیه که یه جشن کوچولو گرفتیم . مادر جون و خاله هم روز قبلش بهم کادو دادن. بابایی هم برام یه هارد 2 ترا با یه گوشی خوجل خریده بود.دست همگی درد نکنه...
اینم اولین تولد "مادرانه" به روایت تصویر:
کیک نمکی ای که سه تا شمع خوشگل داشت: سبزه بابا ، قرمزه مامان و صورتی زهرا
قربونت برم ریحانه ی خاله که اضطراب داری زهرا دست به کیک بزنه
و گفت و کوی مسالمت آمیز
هفت ماهگیت مبارک دردونه من
هفت عدد مقدسیه.از خدا برات بهترین هفت ها رو میخوام فرشته کوچولوی مامان
تفلد تفلد تفلدت مبارک
بیا شمعارو فوت کن تا صد سال زنده باشی...
و ریحانه که علاقه خاصی به بالا رفتن از میز جلو مبل داره و همچنین کوچه علی چپ که من همون جایی هستم که باید باشم...
و داستان همیشگی زیرچشمی برای ناخونک زدن
ودر آخر بریدن سه نفری کیک نگون بخت
و کادو سراسر عشق هفت ماهگی زهرا که با وجود بی تجربگی در خیاطی سعی کردم تمیز دربیاد:
پاپوش و تل مامان دوز